عاشورائیان کاشمر هیئت فداییان حضرت علی

ساخت وبلاگ
بیا انچه گویم پسر گوش کن زتاریخ اجداد خود نوش کنبیا بشنو ایین فرزانگانحذر کن همیشه زدیوانگاندرافراط وتفریت اندیشه کنهمیشه صداقت همی پیشه کنترا بود جدی زمردان مرد به نا مرد مردم بد اودرنبردتوانگر بدوداشتی احترامکمر بسته پوشیده چشم از حرامبه چشم بزرگان بوداو ثقیفبرندی ورادی نبودش حریفزمین خورده اودوصد پهلوانهمیشه بداو یاور ناتواننمی رفت راهی بغیر از ثواببهر مجلسی بودحاظر جوابنگهبان فرهنگ پیشینیانهوا خواه سردار مازندرانبدش زور خانه چنان قبله گاهبه بیچارگان داشت اری نگاهچو از زور مندان نبودش حراسطرفدار راهش زکور واناثنشد حامد شاه بی عقل ورایکه ایران را کرده بودند تبایعلیه قجر بود وکردارشانچو بد پرزاحمق دربارشاننبودش زدرندگان بیم وباکبیک دست می کردشیری هلاکبپنجه قوی قد بالا بلندبد استاد اندر فکندن کمندبسی نامداران پیکار جوحذر زانکه گردند بدو روبروبکشتی گرفتن همتا نداشتزمردان میدان پروانداشتچو اوبود بازار ارام بودخبر نی زدزد ونه بدنام بودزخشمش دزدان خبر داشتندازانرو زدزدی حذر داشتندچو می رفت بازار بد غصه دارکه لوطی نباشد دران کارزاردوباره براهند گردن کشاننباشد ز عیار بی باک دیگر نشانمحله فرو رفته در داغ ودرد خبر نیست انجا چواز نیک مردکنند زورگیران دوباره بپا بساط رذالت در خانه هابود جان وناموسها درخطر نباشد دگر امنیت درگذرچوشب می شود باز هم چارسوغخطر ناک گردد ز رذلی شلوغیکی نیم شب بود وتاریک ماهکه امد یل شیر دل درپکارهزبازار چه بود اوراگذرنبودش درانشب زدزدان خبر بنا گاه او یک صدایی شنیدیکی دزد بیچاره انجا بدیدکه پایش گرفتار بین دوچوبکه اقبال انمرد کرده غروبصدا زد جوانمرد بهر خدارهایم کن از درد ورنج وبلاجوانمرد وقتی صدایش شنیددر ان نیمه شب بدادش رسید زدرد وتعب دزد بیهوش شدزتوضیح اعم عاشورائیان کاشمر هیئت فداییان حضرت علی...
ما را در سایت عاشورائیان کاشمر هیئت فداییان حضرت علی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6hosyneyh6 بازدید : 76 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 19:39

شد غلام قوم عازم بر سفرتا بیابد خویش را جای دگر قصد او بد کربلای عاشقانهمره او بود اری مهدیان ان رفیق را شد همراه اوتا چه پیش اید درفردای اوچند روزی قافله درراه بوددرمسیرش چند منزلگاه بودقافله درمنزلی اطراق کردکاروانسالار جفت وطاق کردهرکسی مشغول کارخویش بودخستگی را ازتن خور می زدودقافله یک شب اندر بین راهکرد اطراقی که دارد قصه هانیمه شب ناگاه زیر نور ماه دختری اورد در انجا پناهگشت تا یک همدلی پیدا کندفاش راز خویش بی پرواکنداندر انجا مادر پیری بدیدرفت وپیش پیر زن اهی کشیدکرد با ان پیر زن این گفتگوکه نجاتم ده که دارم ارزوخواب دیدم که بیاد قافلهدرشبی مهتاب دراین فاصلههمرهش مردیست کو درمانگراستدرجوانمردی زهمراهان سراستمیدهد حاجت توبنما ارزوکن مرا با او تواکنون روبرودست اوبگرفت وگردید اودوانسوی مرد خوش خصال خوش بیاندید چون اورا بدو کردی سلامکه مرا حاجت روا کن نیک نام من ترا درخواب دیدم اینچنینکه مرا جاجت دهی حالم ببین درجهان باشد مرا این ارزوصاحب اولاد گردم ای نکوچون غلام قوم بشنید این سخنبست پیمان باخدای ذولمننکه خدایا من وصیلت کرده ای مورد لطف وکرامت کرده ایخواست از جا وگرفت اندم وضوبا خدا یش داشن گویا گفتگوبعد ازان گفتا به ان دختر چنینرو بیار چند بوته ازاین زمینبوته اماده واتش نمود روبدرگاه خداوند ودودگفت ای خلاق رحمان مجید خود مکن این بنده ات را نا امیدچون کمی اتش فروکش کرده بودروسوی دختر واتش کرده بودگفت ای عبد خداوند حکیم خود به اتش عرضه کن بی ترس وبیمگر شوی با اتش سوزان یکی حس نمایی دردرونت اندکی بعد ازان گردی یقینا بارور گفتمت از علم عالم مختصر اب وباد وخاک خود زاینده اندجملگی مهر خدا را بنده انددخترک بروی اتش راست شدبعد ازان انچه دلش میخواست شدرفت باشوهر ببستر خواب کرد شو عاشورائیان کاشمر هیئت فداییان حضرت علی...
ما را در سایت عاشورائیان کاشمر هیئت فداییان حضرت علی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6hosyneyh6 بازدید : 91 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 19:39